به نام خدا
همیشه اشخاص و جریانهایی هستند که به هر پدیده به چشم یک موقعیت خوب یا بد بنگرند و آن را فقط از زاویه منافع شخصی و گروهی خویش بسنجند. انقلاب اسلامی ایران نیز از همین پدیده هاست.
هنگامی که توسط یک جریان انقلابی فضای جامعه متغیر شده یا بنیان حکومت سست میشود جریانات دیگر نیز میکوشند بخت خویش را در این گردونه بیازمایند برخی از این جریانات می کوشند این حرکت را شتابی بیشتر دهند منتها با تز و شیوه خود مانند سازمان مجاهدین خلق و برخی دیگر همینقدر ریسک را هم نمیپذیرند صبر می کنند جریان اول اگر به پیروزی رسید در لحظه آخر به یکباره ارمغانش را به یغما برند مانند نهضت آزادی و لیبرالها.
طمعی که دولتهای خارجی و اجانب به ثمرات انقلابی دوخته اند نیز یکی از تهدیدات این انقلاب است.
توجه داشته باشید که یکی از همین جریان ها کافی است تا نتیجه یک انقلاب را مصادره کند. ما این اتفاق را در کشورهای آسیای میانه و افغانستان و بحرین و عراق و ... و کشورهای آمریکای جنوبی از قبیل شیلی و ... دیده ایم. وقتی تاریخ اول انقلاب را می خوانم تعجب می کنم که علیرغم همه این اتفاقات چگونه این انقلاب پابرجا ماند.
ترور شخصیتهای برجسته و توده مردم توسط سازمان مجاهدین، رخنه مارکسیستها و توده ای ها در مجالس قانونگزاری و مراکز مهمی از قبیل سپاه پاسداران و دانشگاه ها، خیانت شخصیتهای مهم مانند رییس جمهور بنی صدر ، قبضه دولت توسط ملی گرایان و نهضت آزادی، اختلاف جریانهای مذهبی با همدیگر آنسان که هر جریانی جریان دیگر به آمریکایی بودن متهم می کرد و سرانجام جنگ تحمیلی هشت ساله.
و اگر نبود کارشناسی غیر کارشناسانه جریان لیبرالیسم و نهضت آزادی شاید انقلاب اسلامی حتی در جزئی ترین موارد نیز کاملا بر مبنای فقه حکومتی شیعی شکل میگرفت. شاید از همین رو امام رحمة الله علیه در نامه ای که به آیت الله منتظری نوشتند فرمودند :«والله من از اول با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم» اما چه می شد کرد که این جریان قسمتی از افق نگاه مردم را تسخیر کردند و امام مجبور شد بسان جدش انعطاف گونه برخورد کند. جدش علی علیه السلام صبر کرد تا انقلاب جهانی و ابدی پیامبر زنده بماند و او نیز علیرغم مخالف بودن نخست وزیری بازرگان را پذیرفت تا از اختلافات فراوان و هضم شدن انقلاب در این اختلافات جلوگیری کند. ما در همه این جریانات نقش رهبری را در جهت دادن حرکت انقلاب بارز می بینیم. اگر رهبری نیز مانند سایر شخصیت ها به منافع جناحی یا شخصی می اندیشید یا اینکه مانند برخی از آقایان سریعا تحت تاثیر افراد و اتفاقات قرار می گرفت یا شجاعت و صلابت لازم را برای صیانت از ارمغان انقلاب نداشت شاید حتی نوبت به خوش خدمتی سگ امپریالیزم صدام دیوانه نمی رسید و قبل از جنگ مقصود جریانهای غیر دینی حاصل می شد. وجود این جریان در قانونگزاری و تدوین قانون اساسی سبب شد تا برخی از صور حکومتی کاملا منطبق با قالب فقه حکومتی نباشد اما این هنر فقه شیعه است که در هر صورتی توان بقا دارد و مجاهدتهای عالمان بزرگی چون آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی، آیت الله شهید بهشتی، آیت الله دکتر محمد مفتح، و ... توانست فرصت انطباق قانون اساسی با بیشترین حد ممکن با فقه شیعی را تضمین کند. اگر چه متاسفانه لیبرالها از همان نجف و نوفلوشاتو با بیت امام درآمیختند اما باز شجاعت امام در لحظه آخر کار خودش را کرد و این جریان را به عقب راند. البته این جریان باز هم ضربه بزرگی به این انقلاب زد به نوعی که این انقلاب مجبور شد برای بقای خویش قسمت عمده قالب حکومتی غربیان را بگیرد هر چند که در محتوا همان اصالت را حفظ کرد. سرانجام امام خمینی هنگامی که لیبرالیسم و نهضت آزادی به جنگ مستقیم ضروریات دین آمد و ماهیتش بر همگان مشخص گشت آن را از گردونه انقلاب حذف کردند.
جریان دیگر وجود مراجع تقلید و روحانیونی بود که فقط در احکام عبادی ممحض شده و طعم فقه عملی را نچشیده بودند. افرادی چون سیدکاظم شریعتمداری که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با این جریان همراه نبود و پس از پیروزی انقلاب نیز تحت تاثیر گروهک خلق مسلمان قرار گرفت و از گردونه انقلاب خارج شد. (البته کتاب «شریعتمداری در دادگاه تاریخ» متاسفانه تعصب و غرض ورزی را با تاریخنگاری آمیخته است) یا آیت الله سید حسن قمی که با انقلاب زاویه گرفت. برخورد امام با این جریان نیز به گونه ای بود که مردم براحتی بتوانند بین جریان صحیح و ناصحیح روحانیت و مرجعیت تشخیص دهند.
امام رحمة الله علیه پیش از پیروزی انقلاب سازمان مجاهدین خلق را طرد کرد. این گروهک پس از پیروزی به ترور و حذف فیزیکی شخصیتهای بزرگ روی آورد ولی حمایت مردم از خط ولایت فقیه توانست به مقدار زیادی این فتنه را خنثی کند.
در همه این اتفاقات و نظایر اینها امام خمینی با صلابت همچون کوهی استوار ایستاد و مردم نیز با پیروی از ولی فقیه توانستند ارمغان انقلاب را حفظ کنند.
ما به ذکر همین نظایر بسنده کرده و از ذکر اتفاقات و جریانهای متعدد دیگر باز می ایستیم.
آری آنچه تضمین کننده حفظ اصول یک انقلاب و بقای استقلال یک کشور است وجود رهبری خبیر، شجاع و موقعیت شناس و زیرک است. به روح و روان امام راحل درود می فرستیم و از خدا میخواهم که وی را با جدش امیرالمؤمنین علیه السلام محشور گرداند.