پيام
+
يك دروغ بزرگ تاريخي درباره مسلم بن عقيل
محمد_عابديني
90/8/18
احمد ناظمي
روزي معاويه از عقيل پرسيد: آيا تو حاجتي داري که من آن را بر آورم؟ عقيل پاسخ گفت: آري، مي خواستم کنيزي بخرم، اما صاحبانش آن را به کم تر از چهل هزار درهم نمي فروختند. معاويه به ريشخند گفت: اي عقيل! تو که کوري، پس با کنيزي که پنجاه درهم بيرزد، بي نياز مي شوي. چه نيازي است کنيزي بخري که چهل هزار درهم ارزش دارد؟
احمد ناظمي
عقيل نيز که به صراحت لهجه و پاسخ گزنده مشهور بود، بي درنگ گفت: آري، اما دوست دارم برايم پسري بزايد که چون او را به خشم آوري، گردنت را با شمشيرش بزند. معاويه خنده خود را فرو خورد و گفت: ابا يزيد! با تو شوخي کردم. سپس دستور داد همان کنيز را براي او خريداري کنند و عقيل از آن کنيز صاحب مسلم شد
احمد ناظمي
ثانيا: بنا بر برخي اخبار مسلم در برخي جنگهاي دوران حکومت حضرت علي عليه السلام شرکت نموده و البته در سال 60 هجري نيز فرزندي 15 ساله داشته است !
احمد ناظمي
معاويه مسلم را احضار كرد. نامه امام حسين عليه السلام براى او خواند، سپس گفت : اينك پول ما را بده و زمين مال تو است ، شما زمينى فروخته اى كه ملك تو نبوده .
مسلم در پاسخ گفت : اى معاويه ! سرت را از بدن جدا مى كنم ، ولى پول را نمى دهم . معاويه از خنده به پشت افتاد و از شدت خنده پاهايش را به زمين كوبيد.
احمد ناظمي
آنگاه گفت : به خدا سوگند! اين همان سخنى است كه پدرت هنگامى كه مادرت را برايش مى خريدم به من گفت .
پس از آن جواب نامه امام حسين عليه السلام را نوشت و اظهار داشت كه من زمين را پس دادم و مبلغ پولش را نيز بخشيدم . امام حسين عليه السلام فرمود: اى فرزندان ابوسفيان ما شما را تنها از بدي باز مي داريم.
احمد ناظمي
اين روايت نيز از مجعولاتي است که مورخان اموي مسلک ساخته و پرداخته اند. زيرا: اولا:مدائني راوي اين خبر از مورخان اموي مسلک است که مانند همکيشان خود پيوسته در ساختن مدايح جعلي براي بني اميه کوشيده و در دادن نسبت دروغ به آل علي همتي تام داشته است. حتي مورخان بزرگ اهل سنت نيز در کتبشان به ضعف اخبار وي اشاره کرده و نقل هاي او را بي اعتبار مي خوانند.
احمد ناظمي
در حالي که اگر در دوران حکومت معاويه، معاويه کنيزي براي عقيل خريده باشد و مسلم نيز در 18 سالگي زميني به معاويه فروخته باشد با توجه به دوران 20 ساله حکومت معاويه اين اتفاق (خريد زمين) مصادف با سالهاي آخر حکومت معاويه خواهد بود. و پر واضح است که در اين صورت سن مسلم در هنگام شهادت نيز از بيست و اندي سال متجاوز نخواهد شود. با اينحال چگونه ممکن است جواني بيست و چند ساله فرزندي پانزده ساله داشته باشد؟
احمد ناظمي
مسلم 18 سال داشت كه پدرش عقيل از دنيا رفته بود، روزى به معاويه گفت : من در مدينه زمين دارم ، مبلغ صد هزار داده ام ، مايلم شما آن زمين را به همان قيمت كه خريده ام از من بخرى ! معاويه زمين را خريد و پولش را داد.امام حسين عليه السلام از قضيه باخبر شد. طى نامه اى به معاويه نوشت : معاويه ! تو جوان بنى هاشم را گول زده اى ، زمينى از او خريده اى كه هرگز مالك آن نخواهى شد. پولت را بگير و زمين را پس بده !
احمد ناظمي
ثالثا: اين سطح روابط که حاکي از صميميت بين بني هاشم و بني اميه باشد نيز بنا بر روايات و قرائن تاريخي بسيار بعيد به نظر مي رسد.
احمد ناظمي
رابعا: مسلم بن عقل عليه السلام با آن مرتبه تقوا که امين امام حسين عليه السلام بوده است چگونه ممکن است اقدام به فروش مال غير کند و پس از فسخ معامله نيز از پرداخت پول که آن هم مال غير است خودداري کند؟!
احمد ناظمي
و البته واضح است که مدائني اين مورخ معلوم الحال در صدد است تا با جعل اين قبيل اخبار آبرويي براي بني اميه کسب کرده و معاويه را داراي کرم فوق العاده و بني هاشم را حريص و زورگو نشان دهد. چنين به نظر مي رسد که اين جعليات در راستاي ترور شخصيت شهداي بزرگوار هاشمي از جمله مسلم بن عقيل صورت گرفته باشد.
احمد ناظمي
به نقل از كتاب زندگاني امام حسين قبل از قيام
احمد ناظمي
.